loading...
سید شهیدان اهل قلم
گمنام بازدید : 5 نظرات (0)

به نام او که توانی به قلم داد تا با دویدنش به روی کاغذ زندگی بزرگانی شبیه به خودمان را بنگارد.

بزرگانی که میتوانند آینده ای زیباتر را برایمان به تصویر بکشانند.آینده ای بدون اشتباه.بدون انحراف و بدون پشیمانی.قبل از انکه قلم را بر کاغذ بدوانیم احساس کردیم اگر خاطرات از زبان خود شهیدان بیان شود انس و الفت بیشتری را میتواندبا ما جوان ها برقرار کند. میشود یک جور خودمانی شدن یک جور گپ دوستانه. البته با این تفاوت که آنها میگویند و ما بیشتر میشنویم. وآنچه باید از سوی ما باشد تنها همان تغییر رفتاری است که نشانه ای از الگوپذیریمان میشود.

آنها میگویندوما گوش میدهیم ما عمل میکنیم و آنها نگاهمان میکنند این میشود گپ دوستانه ی ما دا کند گپمان یک طرفه نماند که فقط بگویند و بشنویم.بشنویم وبگذریم بدون آنکه تغییری در رفتاریا گفتارمان رخ داشته باشیم

گمنام بازدید : 10 نظرات (0)
زندگینامه شهید سید مرتضی آوینی

شهید سید مرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری متولد شد تحصیلات ابتدایی و متوسطه‌ی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانش‌جوی معماری وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد او از کودکی با هنر انس داشت؛ شعر می‌سرود داستان و مقاله می‌نوشت و نقاشی می‌کرد تحصیلات دانشگاهی‌اش را نیز در رشته‌ای به انجام رساند که به طبع هنری او سازگار بود ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورت‌های انقلاب به فیلم‌سازی پرداخت:

 "حقیر دارای فوق لیسانس معماری از دانشکده‌ی هنرهای زیبا هستم اما کاری را که اکنون انجام می‌دهم نباید به تحصیلاتم مربوط دانست حقیر هرچه آموخته‌ام از خارج دانشگاه است بنده با یقین کامل می‌گویم که تخصص حقیقی در سایه‌ی تعهد اسلامی به دست می‌آید و لاغیر قبل از انقلاب بنده فیلم نمی‌ساخته‌ام اگرچه با سینما آشنایی داشته‌ام. اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب تمام نوشته‌های خویش را -  اعم از تراوشات فلسفی، داستان‌های کوتاه، اشعار و... -  در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که "حدیث نفس" باشد ننویسم و دیگر از "خودم" سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که "خودم" را از میان بردارم تا هرچه هست خدا باشد، و خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده‌ام. البته آن چه که انسان می‌نویسد همیشه تراوشات درونی خود اوست همه‌ی هنرها این چنین هستند کسی هم که فیلم می‌سازد اثر تراوشات درونی خود اوست اما اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن‌گاه این خداست که در آثار او جلوه‌گر می‌شود حقیر این چنین ادعایی ندارم ولی سعیم بر این بوده است."

شهید آوینی فیلم‌سازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره‌ی غائله‌ی گنبد (مجموعه‌ی شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه‌ی مستند خان گزیده‌ها) آغاز کرد

"با شروع کار جهاد سازندگی در سال 58 به روستاها رفتیم که برای خدا بیل بزنیم بعدها ضرورت‌های موجود رفته‌رفته ما را به فیلم‌سازی کشاند... ما از ابتدا در گروه جهاد نیتمان این بود که نسبت به همه‌ی وقایعی که برای انقلاب اسلام و نظام پیش می‌آید عکس‌العمل نشان بدهیم مثلاً سیل خوزستان که واقع شد، همان گروهی که بعدها مجموعه‌ی حقیقت را ساختیم به خوزستان رفتیم و یک گزارش مفصل تهیه کردیم آن گزارش در واقع جزو اولین کارهایمان در گروه جهاد بود بعد، غائله ی خسرو و ناصر قشقایی پیش آمد و مابه فیروزآباد، آباده و مناطق درگیری رفتیم... وقتی فیروز‌آباد در محاصره بود، ما با مشکلات زیادی از خط محاصره گذشتیم و خودمان را به فیروزآباد رساندیم. در واقع اولین صحنه‌های جنگ را ما در آن‌جا، در جنگ با خوانین گرفتیم.

گروه جهاد اولین گروهی بود که بلافاصله بعد از شروع جنگ به جبهه رفت دو تن از اعضای گروه در همان روزهای او جنگ در قصر شیرین اسیر شدند و نفر سوم، در حالی که تیر به شانه‌اش خورده بود، از حلقه‌ی محاصره گریخت. گروه بار دیگر تشکل یافت و در روزهای محاصره‌ی خرمشهر برای تهیه‌ی فیلم وارد این شهر شد:

"وقتی به خرمشهر رسیدیم هنوز خونین‌شهر نشده بود شهر هنوز سرپا بود، اگرچه احساس نمی‌شد که این حالت زیاد پر دوام باشد، و زیاد هم دوام نیاورد ما به تهران بازگشتیم و شبانه‌روز پای میز موویلا کار کردیم تا اولین فیلم مستند جنگی درباره‌ی خرمشهر از تلویزیون پخش شد؛ فتح خون."

مجموعه‌ی یازده قسمتی "حقیقت" کار بعدی گروه محسوب می‌شد که یکی از هدف‌های آن ترسیم علل سقوط خرمشهر بود.

"یک هفته‌ای نگذشته بود که خرمشهر سقوط کرد و ما در جست‌و‌جوی "حقیقت" ماجرا به آبادان رفتیم که سخت در محاصره بود تولید مجموعه‌ی حقیقت این گونه آغاز شد."

گمنام بازدید : 8 نظرات (0)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند ان شاالله این شهید را با پیغمبر محشور کند. من حقیقتا نمی دانم چطور می شود انسان احساساتش را در یک چنین مواقعی بیان و تعبیر کند؟

چون در دل انسان یک جور احساس نیست. در حادثه ی شهادتی مثل شهادت این شهید عزیز چندین احساس با هم هست. یکی احساس غم و تاسف است از نداشتن کسی مثل سید مرتضی آوینی.

اما چندین احساس دیگرهم با این همراه است که تفکیک آنها از همدیگر و باز شناسی هریک و بیان کردن آنها کار بسیار مشکلی است. به هر حال امیدواریم که خداوند متعال خودش به بازماندگانش به شما پدرشان، مادرشان، خانمشان، فرزندانشان. همه ی کسانشان به شما که بیشترین غم .

سنگین ترین غصه را دارید تسلی ببخشد. چون جز با تسلی الهی دلی که چنین گوهری را از خودش جدا می بیند واقعا آرامش پیدا نمی کند. فقط خدای متعال باید تسلی بدهد و می دهد. من با خانواده های شهدا زیاد نشست و برخاست کرده ام و می کنم.

و از شرایط روحی آنان آگاهم. گاهی فقدان یک عزیز مصیبتی است که اگر مرگ او شهادت نبود تا ابد قابل تسلی نبود. اما خدای متعال در شهادت سری قرار داده که هم زخم است و هم مرهم و یک حالت تسلی و روشنایی به بازماندگان می دهد.

من خانواده ی شهیدی را دیدم که فقط همان یک پسر را داشتند و خدای متعال آن پسر را از آنان گرفته بود.(البته از این قبیل زیاد دیده ام. این یک نمونه اش.) وقتی انسان عکس آن جوان را هنگامی که با پدرش خداحافظی می کردکه به جبهه برود می دید با خودش فکر می کرد که « اگر این جوان کشته شود پدر و مادرش تا ابد خون خواهند گریست.»

یعنی منظره این را نشان می داد. بستگی آن پدر و مادر به آن جوان از این منظره کاملاً مشخص بود (من آن عکس را دارم. آن را بعداً برای من آوردند. من هم آن عکس را قاب شده نگه داشته ام. این عکس حال مخصوصی دارد.)

اما خدای متعال به آن پدر و مادر آرامش و تسلایی بخشیده بود که خود پدرش به من گفت: «من فکر می کردم اگر این بچه کشته شود من خواهم مرد.» (یعنی همان احساسی را که من از مشاهده ی آن عکس داشتم ایشان با اظهاراتش تایید می کرد.) می گفت: «ولی خدای متعال دل ما را آرام کرد.»....

درباره ما
*بسم رب شهدا و الصدقین*
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما این وبلاگ را در چه سطح میدانید؟
    نظرتان در مورد قالب وبلاگ چیست؟
    سخنی از شهید
    (تاریخ فردای کره زمین به دست شما نوجوانان و جوانان تحقق می یابد )
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 819
  • حدیث

    امام على عليه السلام:

    مَن عَرَفَ نَفسَهُ جاهَدَها، مَن جَهِلَ نَفسَهُ أهمَلَها؛ هركه نفس خود را شناخت، به جهاد با آن برخاست و هر كه آن را نشناخت، به حال خود رهايش ساخت.

    (غرر الحكم، ح 7855 و 7856 - منتخب ميزان الحكمة، ص 364)

    سخنی از شهید

    بسم الله الرحمن الرحیم

    عجب از ما واماندگان زمین گیر که درجست و جوی شهدا به قبرستانها می آئیم این خود دلیلی است برای آنکه از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم.

    مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر چنین است از ما مرده تر کیست؟

    شهدا، شاهد بر باطن و حقیقت عالمند و هم آنانند که به دیگران حیات می بخشند. پس براستی این عجیب نیست که واماندگان در جست و جوی شهدا به قبرستانها می آئیم؟

    (شهید مرتضی آوینی)

    شعری از شهید

    ای یكه‌سوار شرف، ای مردتر از مرد!
    بالایی من! روح تو در خاك چه می‌كرد؟

    می‌گفت برو، عشق چنین گفت كه بشتاب
    می‌گفت بمان، عقل چنین گفت كه برگرد

    دیروز یكی بودیم با هم، ولی امروز
    تو نورتر از نوری و من گرد تر از گرد

    یك روز اگر از من و عشق تو بپرسند
    پیغمبرتان كیست، بگو درد، بگو درد

    ای سرخ‌تر از سرخ! بخوان سبزتر از سبز
    آن سوی، درختان همه زردند، همه زرد

    ای دست و زبان شهدا، هیچ زبانی
    چون حنجره‌ات داغ مرا تازه نمی‌كرد

    (شهید مرتضی آوینی)